جدول جو
جدول جو

معنی سیل نظر - جستجوی لغت در جدول جو

سیل نظر
(سِ نَ ظَ)
دهی است از دهستان بابالی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. دارای 180 تن سکنه. آب آن از چشمه ها. محصول آنجا غلات، صیفی، لبنیات و پشم است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایعدستی زنان سیاه چادربافی است. ساکنین از طایفۀ بخش الدین پیرداد هستند و زمستان رابه قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیل گیر
تصویر سیل گیر
زمین گود و پست که سیل در آن جمع شود، سیلاب گیر
فرهنگ فارسی عمید
قطعه ای به شکل استوانه در موتور اتومبیل با سرپوشی که در داخل پیستون حرکت می کند و گاز بنزین و هوای فشرده در آن محترق می شود، کلاه استوانه شکل سیاه رنگ که در مراسم رسمی بر سر می گذارند
فرهنگ فارسی عمید
(اَ لِ نَظَ)
کنایه از اهل دل است وآنکه پیوسته نظر بخوبان دارد. (انجمن آرا). آنان که با توجه و نظر در دیگران اثر گذارند و مردم را بدان نظر آنچه خواهند تلقین کنند. صاحب نظر:
چنان خورد و بخشید کاهل نظر
ندیدند از آن غبن با او اثر.
سعدی.
هر چه بدان نور بصر یافتند
در نظر اهل نظر یافتند.
خواجو.
تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است
گفتم کنایتی و مکرر نمی کنم.
حافظ.
نرگس ار لاف زد از شیوۀ چشم تو مرنج
نروند اهل نظراز پی نابینایی.
حافظ.
بحسن خلق توان کرد صید اهل نظر
بدام و دانه نگیرند مرغ دانا را.
حافظ.
لغت نامه دهخدا
(نَ ظَ)
اندک التفاتی. مختصر عنایتی:
آنچه سلطان کند به نیم نظر
نکند دولت این درست بدان.
فرخی.
صد ملک دل به نیم نظر می توان خرید
خوبان در این معامله تقصیر می کنند.
حافظ
لغت نامه دهخدا
تصویری از سیل گیر
تصویر سیل گیر
زمینی که سیل در آن جریان یابد سیل گیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیلندر
تصویر سیلندر
هر چیز استوانه ای شکل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیلندر
تصویر سیلندر
((لَ))
لوله ای است استوانه ای شکل که در موتور اتومبیل تعبیه شده، در داخل سیلندر پیستون حرکت می کند و گاز موجود در سیلندر را به سمت ته سیلندر که در اصطلاح سرسیلندر گویند می راند و در آن متراکم می کند، نوعی کلاه استوانه ای دراز که
فرهنگ فارسی معین
سیلابگیر، سیلزار، سیلگاه، مسیل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
باران سیل آسا
فرهنگ گویش مازندرانی